قیمت دوربین دید در شب
خريد لوازم ماهيگيري
کلماتم را در جوی سحر میشویم لحظههایم را در روشنی بارانها تا برای تو شعری بسرایم، روشن تا که بیدغدغه بیابهام سخنانم را در حضور باد این سالک دشت و هامون
شعر عاشقانه مرز جنون اثر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی تقدیم شما عزیزان
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
تبلیغات : تجهیزات کوهنوردی
باران سکوت کاج را می شست در آخرین دیدارشان پیمانه های روشنی لبریز شب خویش را شعر: از پشت این شعر: چشم روشنی صبح، شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی